سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

    11-از نظر فوکو چه ارتباطی بین ایدئولوژی وقدرت وجود دارد؟

اگرچه قدرت و ایدئولوژی با هم همزیستی دارند، ولی این ابزارهای عینی است که دانش، روش های نظارتی، تکنیک های ثبت، رویه های پژوهشی بازجویانه و ساز و کارهای ارزیابی را می سازند و عمل می کنند. یعنی ساز و کارهای ظریفِ قدرت نمیتوانند عمل کنند، مگر اینکه دانش یا بعبارتی دستگاههای دانش شکل گرفته، سازمان یافته و به جریان افتاده باشند، و این دستگاهها تزئینات یا عمارت های ایدئولوژیک نیستند.

میشل فوکو، چندان به موضوع ایدئولوژی در بحث قدرت اعتقادی ندارد. او در این خصوص می‌گوید: «ممکن است ساز و کارهای اساسی قدرت با فرآورده‌های ایدئولوژیک همراه باشد    » اما مشکل است «آنچه رخ داده است را بتوان ایدئولوژی خواند». دلیل فوکو بر این که از طریق ایدئولوژی نمی‌توان قدرت را تحلیل کرد این است که این تحلیل، تحلیلی از بالا به پایین است و می‌تواند هر چیز دیگری را هم با آن تحلیل کرد بدون آن که ناچار به بررسی سازوکارهای آن باشد. او بر این باور است که باید تحلیل صعودی از قدرت ارایه شود. یعنی از سازوکارهای بی نهایت کوچک که مسیر و شیوه و راه و رسم خود را دارد آغاز و ببینیم که چگونه این سازوکارهای قدرت از طریق سازو کارهایی، هرچند کلی‌تر، به صورت‌های سلطه جهانی به کار افتاده و استقرار یافته‌اند. وی ناکارآمدی مفهوم ایدئولوژی را در سه محور عنوان می‌کند: · این مفهوم همواره در تقابل با واقعیت و کذب است که از نظر فوکو صدق و کذبی در کار نیست. · مفهوم ایدئولوژی در حد آرزو و رؤیا است. · ایدئولوژی، تابع زیربنا و روبنا مطرح است    .

12-سه پیش فرض اساسی نظریه حاکمیتی قدرت را برشمارید.

قدرت حاکمیتی سه پیش فرض دارد که فوکو زیر سئوال برد:

الف- سوژه ای از قبل هست که حاکمیت روی آن اعمال می شود . باید ببینیم این سوژه چگونه شکل گرفته نه اینکه پیش فرض باشد اینکه با شرایط انقیادی(قدرت مویرگی) سوژه در کجا قرار دارد. اگر انقیادی نباشد سوژه ای هم نیست . ب- چیزی که باید ایجاد شود را اندیشه حاکمیت ایجاد قدرت واحد ویکپارچه می دانست.بلکه سیستم انقیاد مفهوم واحد ندارد ودر سطح تحلیلی متفاوت است . ج- مفهوم قانون ، برای همه قدرت مشروع وقابل احترام است. قبل از هر چیزی هنجار وجود دارد هنجار قانون را تشکیل می دهد وچگونگی شکل گیری سوژه را با تاکتیک های انقیادی به ریز قدرت ها وقانون را می توانیم ببینیم

13- دومورد از پیامدهای گفتمان جنگ نژادی را ذکرکنید

از پیامدهای جنگ نژادی می توان دونژاد در سطح جامعه اشاره کرد که یکی نژاد برتر ودیگری نژاد پست نژاد برتر قوانین را وضع می کند وتمام قدرت وقانون را در دست دارد ودیگری فروتر وپست بوده که دائما" در اجتماع رسوخ می کند ودائما باز تولید می کند واین یک جنگ اجتماعی در اجتماع است ودیگر اینکه به تقلا برای وجود نظم نمادینی که نژاد برتر نژادپست را بصورت بازنمایی ایجاد کرد.

14- ضد تاریخ چگونه به رشد گفتمان انقلابی کمک می کند؟

فلاسفه به دنبال حاکمیت ونظم بخشیدن به جامعه هستند اما هدف ضد تاریخ اینست که جامعه را پاره پاره کنند واعلام جنگ کردن با قوانین وحفظ حقوقی که مشروع قلمداد می شده بجای نظم بخشیدن در واقع ضد تاریخ ابزار فرودستان بوده برای اینکه اعتراض کنند وتمام شورشیها واعتراضات چنین درکی از تاریخ داشتند ضد تاریخ بیشتر در قبیله ها بیشتر هست چون حاکمیت را قبول ندارند مدرن نیستند بجای پذیرش حاکمیت آنرا رد می کنند وشکافی درآن ایجاد می کنند و بدنبال استثنائات که شکاف بین این قوانین وتاریخ ایجاد می شود و حس می شود دیگر قانونی نیست لذا فوکو آنرا گفتمان انقلابی مطرح می کند. توجه این گفتمان روی رویدادهای خونین بوده وگارکردش اینست که ابزاری فراهم می کند انتقادی ومبارزه علیه قدرت از آن شک می گیرد.

15- ماکیاولی چگونه راه خود را از فلسفه باستان جدا می کند؟

بنیانگذار فلسفه سیاسی جدید ماکیاولی است. او کوشید در تمام سنت فلسفه سیاسی شکستگی ایجاد نماید و موفق هم شد. او موفقیت خود را دراخلاق کشف کرده است.با آرمان گرایی فلسفه باستان مخالفت کرد وعقیده د است آْنچه افلاطون وارسطو بعنوان فضیلت بیان می کنند یک امر موهون است وی به لحاظ تاریخی اثبات می کند که عملا این اتفاق نخواهد افتاد مثل جنگ های صلیبی و... یعنی فلسفه سیاسی کلاسیک به ان مسئله می پردازد که ما باید بهترین نظم سیاسی را پیاده کنیم وبهترین نظام آن است که نظم فضیلت را پیاده کند . فهم فلسفهقرون وسطی و سیاسی کلاسیک از موجودات این است که خلق شده اند که به غایت و کمال برسند واین غایت در خود طبیعت هست وفلسفه سیاسی جزئی از آن است پس باید به کمال برسد که خیر است انسان جایگاه ویژه در این طبیعت وخیر دارد فضیلت در نگاه افلاطون وارسطو و... فرق دارد در نظم آنها همینطور تقوی وفضیلت های دینی اطاعت از نظم مقرر الهلی است یعنی طبیعت جای خودش را به نظم الهی می دهد فلسفه سیاسی هم منظورش اینست که مردم یک جامعه نظام عادلانه شان وقتی ایجاد می شود که در ذیل نظم الهی باشند.

البته نقد های اساسی چه ار اخلاقیات وچه بر فلسفه سیاسی او وارد است که باید در جایگاه خود به آن پرداخت .

16- به نظر شما چرا مدرنیته نمی تواند طبیعت ونظم طبیعی را ملاک فلسفه سیاسی بداند؟

-         ماکیاولی تعریف جدیدی از فضیلت عنوان کرد وسرآغاز فلسفه سیاسی رابجای طبیعت ودر ذیل آن قرار داد وفضیلت را برخلاف افلاطون وارسطو که برای افراد قرارداده بود برای جامعه سیاسی قرار داده است لذا این مطلب که اخلاق خارج از جامعه سیاسی است وجامعه سیاسی پیش فرض اخلاق است یک مفهوم ناممکن است چرا که قبل از هر اخلاقی جامعه هست جامعه منطقی دارد که فضیلت به کمک آن می آید

-         درفلسفه سیاسی کلاسیک جای علت ومعلول عوض شده است جامعه باید باشد تا فضیلت را خلق کند

-         اول نهادهای قدرتمند وکاری در جامعه باید باشند تا برای نظم اجتماعی صحیح برپایه لطف الهی ، اخلاق وشخصیت والای انسانی برنامه ریزی و جامعه را حفظ کنند وفضیلت را ایجاد نمایند

-         حقوق بشر جای خود را به حقوق طبیعی داده است در صورتی که حقوق انسان مقدم بر حقوق طبیعی است

20- به نظرآگامبن معضل دموکراسی مدرن غرب چیست؟

آگامبن در کتاب وضعیت استثنایی می نویسد: اردوگاه آمیزه ای از قانون و واقعیت است که در آن هر دو غیرقابل تشخیص می شوند . درواقع اردوگاه در دوران جدید، پارادایم مدرنیته سیاسی ست؛ پارادایمی که برخلاف گذشته، انسان را نه ابژه که سوژه قدرت سیاسی گردانده و خواهان احقاق حق و آزادی حیات برهنه (Zeo) اوست و می کوشد تا آن را در یک شیوه حیات مستحیل گرداند. به عبارت دیگر، دموکراسی مدرن در پی بازیابی حیات نیک حیات برهنه است. به نظر آگامبن، وضعیت استثنایی امروزه بتدریج به قاعده بدل می شود. به عبارت بهتر، در وضعیت استثنایی، پارادایم (پارادایم به مثابه یک پدیده به طور تاریخی منحصر به فرد) غالب سیاسی عصر حاضر است. نیز درست به دلیل وجود وضعیت اضطراری یا استثنایی ست که حاکم یا فرمانروا نقشی دوگانه می یابد؛ از یک سو در چارچوب قانون قرار می گیرد و از دیگر سو، می تواند قانون را به حالت تعلیق (وضعیت استثنا) درآورد. به نظر آگامبن، اگرچه استثنا بنا به تعریف خود برای مدت معلومی اعتبار دارد، اما یک دگردیسی تاریخی به آن حالتی هنجاری بخشیده است. بنابراین او تلاش می ورزد تا پیامدهای این دگردیسی را در دموکراسی های امروزین نشان دهد. آگامبن معتقد است که وضعیت استثنایی ارتباطی پنهان اما بنیادین بین قانون و نبود قانون برقرار می سازد؛ فاصله و فضایی خالی که سازنده سامانه حقوقی و قانونی ست. به همین دلیل حکومت های فعلی و حتی دموکراسی های غربی، امروزه بتدریج از حکومت از طریق قانون به اعمال حکومت از طریق مدیریت نبود قانون می پردازند.از این رو با رشد روزافزون حکومت های مبتنی بر اعمال مدیریت روبه رو هستیم. بر این اساس، گفتمانی مبنی بر سیاست امنیت در سطح جهانی در حال شکل گیری ست. این را نخستین بار فوکو در سال 1968 با سخنرانی خود در کلژدو فرانس مطرح کرد. فوکو نشان داد که چگونه امنیت در قرن هجدهم به عنوان پارادایم دولت مطرح می شود. به نظر آگامبن، امروزه حکومت داری از طریق مدیریت نبود قانون با گفتمان امنیت گره خورده است. به همین دلیل اندیشمندانی چون تورگو، کوانسی و دیگر فیزیوکرات ها امنیت را نه در جلوگیری از وقوع فجایع، بلکه آن را به معنای مجاز شمردن وقوع آن و آنگاه توانایی در هدایت آن به سمت و سویی مفید تعریف کرده اند. به همین خاطر، آگامبن معتقد است که حکومت ها، امروزه به بهانه حفظ امنیت، به اعمال قدرت از طریق مدیریت نبود قانون می پردازند. مثال بارز آن را می توان جنگ علیه تروریسم دولت بوش ذکر کرد. در نتیجه این وضعیت (استثنایی) که کم کم شکل هنجارمند به خود می گیرد، روز به روز از حکومت از طریق اعمال قانون دور می افتیم. در واقع این، وضعیتی اضطراری ست که به سردرگمی های خون بار سیاره ای قوت بخشیده و این واقعیت پنهان را - به زعم اسلاوی ژیژک عرضه می کند که: در نهایت، همه ما Homo sacer (انسان مقدس) هستیم .


[ پنج شنبه 92/10/12 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 356
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدسایت: 408288
انقلاب اسلامی